ارتباط اخلاق و فرهنگفرهنگ، عصاره و خلاصه زندگی اجتماعی است و در تمام افکار، امیال، الفاظ و تکاپوهای جامعه منعکس میشود و اخلاق تاثیر مستقیم در تشکیل فرهنگ مذهبی دارد. فهرست مندرجات۲ - فرهنگ ۳ - وجوه مشترک فرهنگها ۳.۱ - فرا گرفتی ۳.۲ - پویایی ۳.۳ - انتقال ۳.۴ - مادیت و معنویت ۴ - اخلاق ۵ - اخلاق در اسلام ۵.۱ - پایههای اخلاق اسلامی ۵.۱.۱ - پرستش ۵.۱.۲ - تقوی ۵.۱.۳ - عدالت ۵.۲ - کمالخواهی ۵.۳ - اعتقاد به ارزشها ۵.۴ - فرهنگسازی اسلام ۵.۴.۱ - برکت عمومی ۵.۴.۲ - کینه توزی ۵.۴.۳ - مهربانی ۵.۴.۴ - زیاده خواهی ۵.۴.۵ - اعراض از یاد خدا ۵.۵ - فرهنگسازی در احادیث اسلامی ۶ - تاثیر و نقش فرهنگ در اخلاق ۷ - منابع برای مطالعه ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - مقدمهسوال: نقش اخلاق در ساختار فرهنگ جامعه اسلامی چیست؟ شکی نیست که فرهنگ و اخلاق در یکدیگر تاثیر دارند. اما کدام اصیل و موثر و کدام تاثیر پذیر، شاید کمی تازگی داشته باشد. قبل از ورود به بحث دو واژه فرهنگ و اخلاق را بررسی میکنیم. ۲ - فرهنگهرگاه بشر، جامعهای تشکیل داده، فرهنگ نیز به وجود آمده است. فرهنگ سازهای است اجتماعی، چنان پیچ در پیچ و چند بعدی که ارائه تعریفی جامع از آن دشوار است. پارهای از اندیشمندان، فرهنگ را مجموعهای از ابزارهای موجود، رسمها و باورها، دانشها، هزها، نهادها، و سازمانهای جامعه میدانند. انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه، موجود اجتماعی میشود و با مردم پیرامون خود صدها جهت، همرنگی و همنوایی مییابد، و از مردم جوامع دیگر ممتاز میشود، بنابراین فرهنگ، عصاره و خلاصه زندگی اجتماعی است و در تمام افکار، امیال، الفاظ و تکاپوهای جامعه منعکس میشود. [۱]
علیخانی، احمد، تقابل فرهنگی در روابط بین الملل اسلام و غرب.
با تمام اختلافات و سلیقههای متنوعی که در فرهنگهای اقوام و قبایل و ملتها وجود دارد، وجوه مشترکی در فرهنگها مشاهده میشود.۳ - وجوه مشترک فرهنگهادر پیرامون خود، فرهنگهایی چون فرهنگ روستایی، شهری، ملی، خانوادگی، قبیلهای، نژادی و....سراغ داریم. معمولا هویت فرهنگی به یک ملت یا کشور خلاصه نمیشود، تمدن، گستردهترین سازه هویت فرهنگی است که در سایه آن انسانهای مختلف به مجموعه رسوم و سنن احساس تعلق میکنند. فرهنگ، معرّف چگونگی زندگی و هویت فردی است. فرهنگ، مبیّن رسوم و سنن و سبکهایی است که الهام بخش حیات اجتماعی، هنری و سیاسی جوامع است. تمام اینها وجوه مشترک بین فرهنگها را نشان میدهد، غیر از آن، موارد دیگری در فرهنگها وجه مشترک دارد که عبارتاند از: ۳.۱ - فرا گرفتییعنی فرهنگ قابلیت آن را دارد که در یک پروسه زمانی چون واحد درسی آموخته شده و شاگردان فراوانی را به خود اختصاص دهد. بخش عمده فلسفة وجود مراکز آموزشی، انتقال فرهنگ است. ۳.۲ - پویاییگذشت زمان ثابت کرده است که فرهنگها، پویا و زایندهاند و از ایستائی و سکون بیزارند. این خصیصه در تمام فرهنگها است و با کمی ملاحظه و تامل معلوم میشود که از آداب و رسوم امروز تا ۱۰۰ سال پیش چه تفاوتهای فاحشی را پشت سر گذاشته است. ۳.۳ - انتقالاز وجوه مشترک فرهنگها انتقال یافتن سبکهای زندگی، هزها، باورها و عقاید است این انتقال ممکن است از راه آموزش نباشد، بلکه بواسطه ارتباط نزدیک دو قوم با یکدیگر اتفاق بیافتد. اگر شنیدهاید که امام خمینی (رحمةاللهعلیه) فرمودند: انقلاب را باید صادر کرد، معنای آن، انتقال دست آوردهای انقلاب یعنی انتقال روحیه حماسی به سایر ملل است تا آنان نیز از نعمت آزادی بهره مند شوند. [۲]
منصوری، جواد، فرهنگ استقلال، ص۱۶.
۳.۴ - مادیت و معنویتدر یک تقسیم بندی، فرهنگ بر دو قسم مادی و الهی قابل دسته بندی است. برخی از وجوه مشترک در فرهنگها به واسطه رنگ و بوی معنوی است. در مللی که به طریقی با شریعت و دین سر و کار داشتهاند فرهنگ آنان نیز متاثر از باورهای دینی و اعمال مذهبی است. در مقابل فرهنگ مادی متاثر از باورهای آنان است.هر آن چه در این جا بررسی میکنیم صرفا وجوه مشترک است و آن این که در فرهنگ الهی پارهای موارد قدر مشترک دارند که این امر فرهنگهای مادی کمتر به چشم میخورد. ۴ - اخلاقدومین واژگان این مقاله اخلاق است. اخلاق جمع خلق است خلق به مجموعه رفتار و حالات یک فرد گفته میشود. مثلا سخاوت یک خلق است و در مقابل آن بخل نیز یک خلق است. و اما این که چه کاری اخلاقی است یا ضد اخلاقی؟ در واقع بحث اخلاق را با واژه دیگری بنام ارزش عجین کردهایم. یعنی هر جا یک خلق جنبه ارزشی داشته باشد، از آن پس آن را اخلاقی اطلاق کرده و اگر ضد ارزش باشد، ضد اخلاق گفته میشود. در اخلاق علاوه بر واژه ارزش، خاستگاه آن را نیز باید بررسی کرد. [۳]
مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۲.
۵ - اخلاق در اسلامدین مبین اسلام، بالاترین سعی خود را در انتقال و تحقق مفاهیم اخلاقی قرار داده است. یک سوم قرآن درباره اخلاق است. با کمی دقت، اخلاقی بودن احکام شرعی را دریافت میکنیم. پس در اینجا میخواهیم بدانیم آیا اخلاق که بر گرفته از شریعت محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است تا چهاندازه در ساختن فرهنگ اسلامی تاثیر دارد. آیا فرهنگ ما متاثر از اخلاق هست یا نه؟ ما در اینجا به اخلاق به عنوان یک عامل مهم فرهنگ ساز نگاه میکنیم نه اخلاق به عنوان یک واژه مستقل بلکه با لحاظ تاثیر گذار بودن مورد بررسی قرار میدهیم. ۵.۱ - پایههای اخلاق اسلامیپایههای اخلاق اسلامی عبارتند از پرستش، تقوی و عدالتخواهی است. ۵.۱.۱ - پرستشاسلام از هوادارانش خواسته است که از طریق پرستش خدای یکتا و عبودیت ذات اقدس، یک رابطه جاودانه بر قرار کنید تا در سایه آن هر چه هست رنگ و بوی الهی بگیرد. عبد خداوند از راه بندگی میداند که چگونه زندگی کند و با دیگران چه تعاملی داشته باشد. محور اصلی در زندگی انسان خدای یکتا است پس هر فرمانی که خلاف فرمان خداوند باشد، باطل خواهد بود و هر چه زیبنده بندگی باشد، باید آورده شود. در این اخلاق هیچ گونه نزاع و جنگی وجود ندارد. انسان از هر گونه حرص و آز و دست درازی به اموال و آزادی دیگران منع میشود زیرا اعراض از خداوند، موجب خروج از ولایت او شده و با عبودیت سازگار نیست. ۵.۱.۲ - تقویاصل دوم تقوی است. شالوده زندگی انسانها، تقوی است. در سایه تقوی است که عناصر برجسته حق حاکمیت پیدا میکنند. و وقتی حاکم بر اساس تقوی پیش رفت، نظام انسانها نیز سامان میگیرد. علت اصلی در بحرانهای حاکم بر انسانها در سراسر گیتی، به خاطر عدم حاکمیت تقوی است. شایسته سالاری در نظام اخلاقی اسلام، بر اساس داشتن تقوی است. تقوی یعنی التزام عمل به دو رکن انجام واجبات و دستورات الهی، و ترک تمامی منهیّات او است. ۵.۱.۳ - عدالتاصل سوم در اخلاق، عدالت و قرار گرفتن هر چیزی بر جای خود است. رسالت انبیاء نیز اجراء به قسط و عدل است. مهمترین واژهای که در تمام جای جای زندگی اخلاقی اسلام ظهور دارد، عدالت است.در اصول دین، عدالت سایه اش را بر ۴ اصل دیگر یعنی توحید، نبوت، امامت و معاد گسترده است.در زندگی روزمره نیز سفارش به عدالت در دستور کار دینی قرار دارد. ۵.۲ - کمالخواهیبنابراین فرهنگ الهی، اسلامی تعریفی متفاوت با سایر فرهنگها پیدا میکند. در فرهنگ الهی، انسان دو بعدی است. پیکری بر خاک و روانی بر آسمان دارد. روانی که با اصول سه گانه عجین شد، پیکرش نیز غرق در کمال و خداخواهی میشود. از آن جا که هدف در اخلاق اسلامی، دست یابی به کمال است؛ فرهنگ اسلامی نیز با معیارهای پرهیزگاری، و پای بندی به عدالت، افرادش را شناسائی میکند. میزان در فرهنگ اسلامی، برخورداری از عناصر برجسته اخلاقی است. آراستگی انسانها و رعایت بهداشت چیزی جدای از اخلاق نیست. رعایت حقوق دیگران یک بعد اخلاقی دارد و یک بعد اجتماعی ـ در فرهنگ اسلامی، رعایت حق الناس، ابتدائا اخلاقی شده و فرد را متخلق به آن کرده و به جامعه میگوید: اگر کسی حق دیگران را رعایت کرد، او جزو فرهنگ اسلامی است. ۵.۳ - اعتقاد به ارزشهادر فرهنگ اسلامی، اعتقاد به ارزشها نیز جزو فرهنگ در آمده است. خدا شناسی، نه تنها حرکت دائمی انسان را بسوی کمال و رشد تضمین میکند، بلکه به صورتی اطمینان بخش جلو انحراف فرد و جمع را نیز میگیرد. کسی که به خداوند میپیوندد و روزی پنج بار در دریای رحمت نماز، غسل میکند از پلیدیها، بیدادگریها، هوی و هوس و تمایلات بی ارزش، فاصله میگیرد، تسلیم خدا، تسلیم طاغوت نخواهد شد و از نفوذ قدرتهای پوشالی اهریمن آزاد و آزاد ساز جامعه است. پس از پرستش، عدالت، یکی از ارکان حیات فرهنگ اسلامی است. و عدالت شاهرگ حیات انسانی است.جامعهای که در آن ظلم و بی عدالتی حاکم است انسانیت انسان در آن محیط ذوب شده و از بین میرود. جامعهای اسلامی است که در آن نظام عدل الهی برقرار باشد. آن چه تا این جا بیان شد نمونههایی از ریشه فکری اسلام درباره اخلاق است. این اندیشه ما را در ساختن فرهنگ اسلامی کمک و یاری میکند. در مقابل، عدهای معتقدند که مسائل اخلاقی صرفاً یک امر خصوصی است و ربطی به مسائل کلی و عمومی جامعه انسانها ندارد در حالی که اکثر مسائل اخلاقی بلکه همه آنها، آثاری در زندگی اجتماعی بشر دارد، خواه امور مادی باشد یا مسائلی درباره معنویات. جامعه انسانیت بدون اخلاق به سان باغ وحشی است که ضامن سلامتی افراد، ساختن قفسههای آهنی است. قرآن در جایی که تاریخ بشر را مرور میکند، به انحرافاتی میپردازد که ریشه نابودی اقوام را به صحنه میکشد و نشان میدهد که بشر به خاطر چه انحرافاتی دچار بحران و نابودی شده است. زمامدارانی بر گرده این انسان حکومت کردهاند که چیزی جز خشونت، وحشت، فقر و فساد را به ارمغان نگذاشته است. اسلام با بررسی و تحلیل وقایع تاریخی، ریشه تمام آنها را در بی اخلاقی میداند. به همین خاطر است که اسلام بیشترین اهتمام را در ساختن فرهنگ اسلامی داشته است. اسلام در ادامه مباحث تاریخی و بیان ریشههای انحراف، پیشنهاد پایه ریزی زندگی اجتماعی را بر اساس عمل به قانون و شریعت میدهد.و همه انسانها را ملزم به رعایت قانون میکند. و قانون ضامن سلامت بشر است و بشر با قانون میتواند به قلههای سعادت برسد. قانون در اسلام همان آداب و رفتارهای اخلاقی است و اخلاق میتواند فرهنگ بشری را سر و سامان دهد. ۵.۴ - فرهنگسازی اسلامدر این جا به نمونههایی از فرهنگسازی اسلام با رویکرد اخلاقی توجه کنیم: ۵.۴.۱ - برکت عمومیقرآن میفرماید: «لو ان اهل القری آمنوا و...؛ اگر انسانهای (شهر و) روستاها ایمان آورده و تقوی پیشه کنند هر آینه برکات آسمان و زمین را بر آنان نازل میکردیم». ۵.۴.۲ - کینه توزیعداوت و دشمنی عذاب فراوان دارد و صبر و شکیبایی بهره و حظ به دنبال دارد. ۵.۴.۳ - مهربانی«فبما رحمة مّن اللّه لنت لهم ولو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک؛به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان شدی)! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند». نرمی و مهربانی مایه پایداری و ترویج دین و تنگی و سختی قلب، عامل پراکندگی و بی ثمر شدن تبلیغ است. ۵.۴.۴ - زیاده خواهیاسراف و زیاده روی و کج فهمی از دین همگی خسران و زیان است و قرآن سفارش میکند که تا میتوانی از اعتماد به افراد ناشایست دوری کنید تا جامعهای سالم داشته باشید. ۵.۴.۵ - اعراض از یاد خدا«من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا؛و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم». آیه در مقام بیان اثر دوری از خدا و پشت کردن به ارزشها است، امّا اگر در ادامه عامل این فشار روحی، معلوم شد لازم است زمینههای آن را از بین برد، زندگی همراه با فشار و سختی، ناشی از اعراض و روی گردانی از یاد خداوند است و تا این مطلب هست، زندگی هم دچار بحران است. ۵.۵ - فرهنگسازی در احادیث اسلامیغیر از کتاب آسمانی قرآن، سند دیگری در دست است که در منابع، جزء مهمها به شمار میرود و آن سنت است. سنت در قالبهایی چون قول، فعل و تقریر امامان (علیهمالسّلام) به خصوص نبی گرامی اسلام تبلور مییابد. حدیث که تبین قرآن است، اهتمام خاصی به اخلاق نموده است. نمونههایی از آن را در این جا اشاره میکنیم، و خود قضاوت کنید که چه تعداد از این دستورات اخلاقی، تاثیر مستقیم در فرهنگ سازی جامعه اسلامی دارد. ۱. قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : «لیس منا من غش مسلما او ضرّه او ماکره؛ از ما نیست، کسی که مسلمانی را فریب داده و (جنس معیوبی را با جنس خوب مخلوط کند و...) و یا به او ضرر برساند و یا با او مکر و حیله کند». ۲. قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : «لیس منا من یحقر الامانه؛از ما نیست کسی که امانت را سبک شمرده (و حقش را ادا نکند و به امانت خیانت کند). ۳. قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): « لیس منا من لم یوقر کبیرنا و یرحم صغیرنا و یعرف لنا حقنا؛از ما نیست کسی که بزرگی را احترام نکند و به کوچکی، رحم و شفقت نکند و حق ما را نشناسد». ۴. قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : «من اصبح و لم یهتّم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ مسلمان نیست کسی که صبح را آغاز کند در حالی که به فکر مسلمانان نیست و اهتمامی برای بر طرف کردن مشکلات آنان نیست». ۵. قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : «لما سئل عن افضل الاسلام...فرمودند: من سلم المسلمون من لسانه و یده؛وقتی از حضرت درباره نقطه اوج فضیلت اسلام سوال کردند: فرمودند: (آن مسلمانی است) که سایر مسلمانان از دست و زبانش در سلامت باشند». ۶. امام علی (علیهالسّلام): «ملاک الاسلام، صدق للسان؛ معیار و میزان در اسلام، راست گفتاری است». با نگاهی اجمالی به این چند حدیث، در مییابیم که اخلاق اسلامی یعنی، صداقت، امانت، سلامت روح و داشتن وجدان، ادب، کمک و ایثار و راستی و راست گفتاری است. وقتی اینها در افراد جامعه ترویج شد و همه ملتزم به آن شدند، به عنوان شاخصه فرهنگی در همه جا نمایان است. پس اخلاق، ضامن سلامت فرهنگ عمومی است البته به شرطی که همگی یا اکثریت ملزم به رعایت آن باشند. ۶ - تاثیر و نقش فرهنگ در اخلاقتا این جا معلوم شد که اخلاق تاثیر مستقیم در تشکیل فرهنگ مذهبی دارد. امّا آیا عکس این ادعا نیز قابل اثبات است؟ یعنی هر گاه فرهنگی در جامعه شکل گرفت میتوان گفت که مردم متاثر از آن شده و خلق و خوی خود را تغییر دهند؟ وجود این مطلب تا اندازهای قابل لمس و اثبات است. هر گاه قومی با یک سری آداب و رسوم زندگی کنند، کمکم این شیوه در افراد منجر به بروز رفتارهایی ثابت شده که اصطلاحا آن را خلق گویند. خُلق خرافه پرستی در پارهای از موارد ناشی از بروز آدابی است که منشا و اساس درستی ندارد. نمونههائی که میتوان به آن اشاره کرد نحسی عدد سیزده، ارتباط نزاع با بازی با قیچی و بهم زدن آن بدون دلیل، ارتباط خبر ناگوار با غارغار کلاغ در بام منزل، آمدن بلا پس از عطسه، طلسم و بخت بستن، ارتباط آمدن میهمان و افتادن لقمه از دست، ارتباط دل شوره با پاشیدن نمک در کفش و... همگی در برخی افراد جنبه خلق و خوی شده است. گرچه تمام اینها و مشابه آن، هیچ پایه و اساس عقلی ندارد و صرفا خیال پردازی برخی کوته نظران است اما همین خرافهها برای برخی سمبل و نماد پای بندی و احترام و التزام به پایه گذاران آن شده است. این مساله تا حدی پیش رفته است که در پارهای موارد بخشی از شخصیت یک نفر را شکل میدهد و تعامل با آن شخص به معنای پذیرش این خلقیات است.و بدون این خلقیات، تعامل و ارتباطی صورت نمیپذیرد. غیر از محیط زندگی، محیطهای دیگری چون محیط کار، محیط تحصیل، محیط تفریح، محیط مذهبی و....دارای فرهنگهای مختلفی است در برخی از مشاغل، محیط کار به گونهای است که از انسان فردی پرخاشگر و بدگفتار میسازد و در محیط مقابل آن فردی آرام و صبور. بنابراین فرهنگ مشاغل میتواند سازنده اخلاقی فردی با آن آداب و رسوم باشد. در محیط نظامی و سربازی، نظم و انضباط اساس فرهنگ چنین محیطی است. کسی که مدتی در این محیط زندگی کند، کم کم خلق و خوی نظم را پیدا میکند. پس محیط خاص با فرهنگ خاص میتواند اخلاق خاصی تولید کند. ۷ - منابع برای مطالعهمعرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: ۱ـ امام علی (علیهالسّلام) و فرهنگ عمومی، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی زهد. ۲ـ رفتار علوی در کلام رهبری، مجموعه سخنرانیهای آیتالله خامنهای درباره رفتار علوی. ۳ـ حیات القلوب، علامه مجلسی. ۸ - پانویس
۹ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ارتباط اخلاق و فرهنگ»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۲۶. |